بابک دولتیهفته نامه صدای آزادی: در این یادداشت اصلا توقع نداریم همه ی شاعران دکلماتور باشند و شعرهایشان را خوب اجرا کنند. بحث چیز دیگری ست
با دقت در شعرخوانی شاعران میشود به نکاتی پی برد. برخی از شعرا از نسل قدیم هستند. خوب شعر می نویسند اما به خاطر حجب و حیایی که در آن روزگار مستولی بوده شعرشان را خوب نمی خوانند
صدای ایشان را تنها میشود به یادگار ذخیره کرد. و گرنه جذابیت چندانی به متن نمی افزاید
استان ما در دکلمه خیلی توانا نیست. برخی آثارشان را خوب اجرا میکنند. شنونده گاه محوِ شعرخوانی میشود و دقت در متن را فراموش میکند
خوانش بسیاری از بانوان تحت تاثیر شاعرانی ست که در کنگره ها حضور مستمر دارند. این شیوه از خواندن روزگاری زیاد شیوع داشت و به تبع اعصابخرد کن شده بود. شکر خدا اخیرا برخی به سبک شخصی رسیده اند و هر کس با حس خودش آثار را می خواند
برخی صدایشان مثل شعرشان خاص است. به شیوه ی خود قرائت میکنند طوری که در میانِ صدها صدا میتوان صدای ایشان را تشخیص داد
برخی هنگام خواندن خیلی لوس می شوند. خوشبختانه از این دست شاعران در استانمان نداریم. ادا در می آورند. صدا نازک میکنند. خلاصه برای هر بیت سناریو دارند که چگونه اجرا شود. آنقدر لوس می شوند که شنونده را پس می زند واگر شعرشان نکات مثبتی دارد نادیده گرفته میشود
برخی اندوخته ای اندک دارند ولی صداپیشه های خوبی هستند. مثلا میتوانند یک شعرِ واحد را ؛ در جلساتِ مختلف، به فراخورِ موضوعِ جلسه ، با لحن های مختلف بخوانند
برخی قلدری میکنند. بیخودی داد میزنند. میخواهند کاستی های شعر را با فریاد پر کنند. یادشان میرود که این میکروفن قطع خواهد شد و شعرشان همان است که روی کاغذ خشک شده است. فریاد میزنند تا مخاطب بترسد و عیب های شعر را نبیند
گروهی هم هستند که بنا را بر مهربانی گذاشته اند. صدایشان را لطیف میکنند و دست زیر می گیرند تا شنونده مرعوبِ این مهربانی شود . تا شنونده دور از ادب بداند نامهربانی با شخصی مهربان را.برخی از اینها فکر میکنند کلاه سر مخاطب گذاشته اند. برخی هم میدانند که کسی فریب نخورده ولی همین که از مهلکه گریخته اند خوشحالند
عده ای صدایشان هم کپی ست چه برسد به شعرشان. مهم نیست از چه کسی تقلید میکند. یکی مریدِ فلان مجری در سالهای دور شده است، یکی نوچه ی فلان شاعرِ درجه پنج و یکی پیرو فلان بازیگر سینما. حنجره ی خود را آزار میدهند مثل جن در پوستِ دیگری می روند تا این کپیِ بدرنگ را کادوپیچ کرده به مخاطب تحویل دهند. اینطور افرادی را مگر خدا نجات دهد وگرنه سالها در همان تیپِ شخصیتی خواهند ماند
عده ای انگار مجبورشان کرده اند متنی را قرائت کنند.
اینها خودشان میدانند متن شان قوی نیست. گاه از نگاهشان و تنِ صدایشان میفهمی که از صبرِ شنونده تعجب کرده اند. تعجب از اینکه وقتی من خودم میدانم این متن قوی نیست پس چرا اینها زاغ زاغ به لبهای من چشم دوخته اند و کلمات را به گوششان راه میدهند. نه اوجی نه فرودی. در خطی مستقیم پیش میروند و بی تابی میکنند تا زودتر متن به پایان برسد. حتی دیده شده چنان حوصله شان سر می رود که وسط ِ شعرخوانی بیت هایی از متن را حذف میکنند تا زودتر به خط پایان برسند و از نگاهِ شنونده خلاص شوند. نگاهی که از ایشان توقعِ معجزه دارد. توقعِ شنیدنِ آن خبرِ بزرگ
خلاصه اینکه دکلمه ی شاعران، یک دنیایِ روانشناسی ست. از این پس اگر به شب شعری رفتید بیشتر دقت کنید
میکنند ,اند ,شنونده ,متن ,ی ,شعرشان ,که در ,که از ,را خوب ,برخی از ,متن را